← Back to portfolio

Intermediary - مصالحه‌گر

بعد از در حوض آب سرد افتادن روز اول، یا خندیدن

بعد از نگاه خریدارانه و فروش وقت و کمی هم رقصیدن

بعد از ترازو و تواضع و رسوب رسم و رسوم

بعد از توجه به شهدها و سموم و تحلیل و برنامه‌ریزی

در شوق افتادن

و بعد از تفکر ثانویه و قدم‌های تنها در پائیز نه، در من، برای پایه‌ریزی و

بعد از مکاتبه و ملاحظه‌ی پیش‌آیندهای ممکن، و کمی دیگرستیزی و

بعد از هزار کوفت این‌جهانی که فاصله انداخت

آخرش، دل را به آن دادن

گفت که نه‌تنها می‌بینمت، پشت تشبیه و نگاه از پشت رشته‌های شبکه‌ی شبکیه‌ی مزخرف سرهم‌بندی

چه‌بسا، ارزشمندی

هماندم

چه ساده راه رفت از میان زنبق‌ها به نسترن، و هزار باغ دیگر

که ذهنم به تکاپو

می‌خواست به یوغ زنگارزده‌‌ی تصنع بکشد

ناشدنی، ناشدنی، ناشدنی

ناشدنی‌های راه صحیح

منفصل از این بی‌راه کریه

که قدم‌هایم در آن جا گرفته‌اند

انتخاب‌های خودم

مرا از پا گرفته‌اند

بچه‌ها سرگرم بودند

کنار بیراهه

دوست‌های احتمالی‌ام

در نگاهم شوق می‌خواهند

یا غرور باد کرده از زیر غم

نفرت می‌چکد از صلبیه‌ام

همیشه در پی تسویه‌ام

"که نگسلم، نگریزم؟"

خنده بر دهان خشکیده‌م

البته گفت این را نه در حرف‌های بی‌انتها

با زبان لبخندش

کنار آغوزهای بنفش

پخش روی خاک نیلی‌رنگ

کنار ساقه‌های کنف

جلبکان سیمین‌تن

لعبتان نوبهارند

نور بر برکه می‌تابد

شاپرک‌ سرود می‌خواند

وزغ‌ها مشغول مرثیه‌اند

همیشه در حال تسویه‌ام

تنهایی؟ و جرئت شناخت خود؟

غور در ریسه‌های جهان؟ بی‌کران؟

خیر، وقت این‌ها را چرا

تمرکزش را خیر، ندارم

من جا می‌زنم

شما بروید و ذهنتان را بگسترید، یا جهان را بفشرید، به تکه‌های ریز بشکنید (انگار که دسته‌بندی کم رگ فرکتالی برگ را می‌خراشد)

همه‌ی این دیگر را یک‌جا جمع کنید، اصلا بفهمید (انگار که فعل ساده‌ای باشد)

من وا می‌دهم.

دیگر اوقاتم دو قسمت است

قسمی‌ش برای هرچه یادداشت می‌کنم و از یاد می‌برم

قسم اعظمش، برای آن