Particle's Scrutiny - استفسار مادّه
استفسار تودهی اتم
که دست یاختند به زایش مداوم هیچ
ترشح شارهی فعل
از روزنهی جوشان بیخردی
خلائی که عالم را بلعید
انزجار از ایستایی
خنجری در گلوی طفلی
که اطرافش صدها مرز مییابی
و من به آرامی میگریستم
از بلندای فروافتادگی مینگریستم
انتظار لازمهی شکار نبود
پیچید سرنوشت لابهلای سرخسها
فرو کشید آتش زیر خاکستر هدف
هدفها
مهار مادیانی بیافسار
بیمعنا
تکاپوهای فردا را میریستم
و به آرامی میگریستم
چه حاصل از عصیان
مقابل ناموجود بیزبان؟
که تو مهربان یافتیش
من عیاش خوشگذران
که کلماتش را گرگها مثله کردند
وقتی مه نمناک را شبنم به ریشخند
مینوردید
و من بیصدا میگریستم
ببین، ببین که چه شدم:
دهانم پر از مروارید
جهانم محبوس
پشت هزار رشتهفکر بیانتها
پشت این بینهایت حرف منحوس
احمقم که صدا در گلو انداختم
من، من را ببین
باد غبغبم فقط باد است و بس
دیدی چه کردم؟ ببین، ببین!
شنیدی چگونه حرف میزنم؟
عاج فیل را اینطور شکستم
من حالا قهرمان مهربان بینامم، من حالا شاهم، نه، حالا خیرخواه و مشتاقم
نه، دروغ است، نبین
احمقم که حرف میزنم
اصلا از میان مرواریدهای زرد و کثیف
چه میشود شنید، جز مشتی چرند نامفهوم
گرچه مغموم بودم، میان رخنهها زیستم
و دیگر، هرگز، نگریستم